نوشته اصلی توسط
tirdad
سلام
مدت 5 سال هست ازدواج کردم
5 سال عذاب آور . همسرم دختر و زن خوبی است !! اما نه برای من . در هیچ موردی تفاهم نداریم
بارها مشاور رفتیم و بارها مشاور در خلوت به من گفت باورهای سنتی و خرافی همسر تو درمانش زمانبر است
آنقدر این باورهای خرافی و سنتی تا حدی مذهبی در زندگی ما پررنگ شده که تبدیل به یک وسواس عجیب گشته
در حالیکه من آدم موفق در کار و تحصیل هستم همسر خانه دارم نه تنها کاری نمی کند گاهی وقت ها از شدت وسواس و تمیزکاری فراموش میکند غذا درست کند
زمانیکه میخواد رانندگی کند قبل از استارت ماشین شاید به جرات یک ربع از روی کتاب دعا دعا میخواند !
بسیار خسیس است حتی برای خودش آن اوائل که برایش کادو میخریدم بشدت ناراحت و عصبانی میشد . اگر هم برای خودم چیزی میگرفتم که بشدت نیاز داشتیم
با اینکه وضع مالی خوبی داشتیم داد و بیداد که داریم از گشنگی میمیریم !!! من خیلی خیلی تعجب میکردم که چی میگه !!!!
اگر یکبار سرویس میرفتم و از سر غفلت دمپایی را کمی اینورتر در می آوردم ساعت ها غر میزد و کل خانه و سرویس را از بالا تا پایین میشست !
تمام حقوقم را میخواست که در حسابش بریزم چون اعتقاد داشت من ولخرجم من هم چون خرج خاصی نداشتم مخالفت نمیکردم
بماند بلاخره طاقتم طاق شد و گفتم طلاق .
شوکه شد باورش نشد اما وقتی دید مصمم هستم اول کلی خواهش تمنا بماند که از سر غرور یا باور سنتی در این مدت حتی یکبار هم دوستت دارم نگفته بود و در این لحظه هزار بار گفت
اما وقتی دید تصمیم را گرفتم دوباره شروع کرد به فحاشی . فحاشی و فحاشی .
همکار جوان و زیبایی دارم هیچوقت در این مدت فکری هم درباره اش نکرده بودم از سر استیصال باهاش درد دل کردم ، فهمیدم او هم کوهی از مشکلات را پشت سر گذاشته
نمیدانم شاید نو نگاه تازه اش به زندگی و قدرشناسی همیشگی اش کمی علاقمندم کرده است
اما من هنوز جدا نشده ام لذا هیچ واکنشی نشان ندادم
از یک طرف دل رحمی برای همسرم دارم ، بسیار بی دست پا است !! هیچکاری بلد نیست !!! حتی اگر مهریه اش را هم بدهم نمیدانم چه بر سرش خواهد آمد
گاهی وقت ها میگویم عیب ندارد بدون تو چه کند بمان و بساز اما وقتی یاد فحاشی و غر های 5 ساله اش میافتم خشم درونم را فرا میگیرد
نمی توانم ادامه عمرم را بخاطر دلسوزی و ترحم خراب کنم ، بارها و بارها به اصرار من مشاور رفتیم اما هیچ تاثیری نداشت نه دستورات مشاور را پذیرفت نه کتاب های معرفی شده اش را خواند
تنها مشاورین را به تمسخر گرفت ، به دعا و نذر اعتقاد بیشتری دارد !!!
اینروزها که مراحل ابتدایی جدایی را میگذرانم
بین ترحم تنها دلیل ادامه زندگی
جدایی و آزادی که هرلحظه انتظارش را میکشم مانده ام
دوستانی که میتوانند کمکم کنند کامنت بگذارند
قدردانشان هستم